امیر هاشمی مقدم دانشجوی دکترای انسان‌شناسی

ملی‌گرایی به دنبال کشورهای اروپایی، در سده بیستم در خاورمیانه و کشورهای آسیایی همچون ایران رواج یافت. به باور بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران، سیاستهای ملی‌گرایانه رضاشاه نه غرب‌گرایانه، بلکه عمدتاً گرته‌برداری از غرب‌گرایی آتاترک بود.

اگرچه نشانه‌های آشکاری از خواست روشنفکران آن دوره برای ترویج ملی‌گرایی در ایران در دست است، اما این اراده رضاشاه بود که توانست این خواسته‌ها را عمدتاً پس از سفر وی به ترکیه (به‌عنوان تنها سفر خارجی رضاشاه) و آشنایی با برنامه‌های ملی‌گرایانه آتاترک جامه عمل بپوشاند. اما در حالی‌که سیاستهای ملی‌گرایانه آتاترک از سوی ترکها (چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها و از جمله ایران) بسیار ستوده می‌شود، همین سیاستهای الگوبرداری شده و البته در سطحی ملایم‌تر اجرا شده توسط رضاشاه، چه از سوی قوم‌گراها و چه از سوی نهادهای قدرت در ایران همواره مورد هجمه قرار می‌گیرد.

سیاستهای ملی‌گرایانه آتاترک و حکومتهای بعدی ترکیه از آن جهت برای ما اهمیت دوچندان می‌یابد که بسیاری (و نه همه) هویت‌طلبان قومی آذری/ترک ایرانی دست‌کم نیم‌نگاهی به ترکیه داشته و شخص آتاترک برای‌شان محترم است. بنابراین بهتر است نگاهی تطبیقی داشته باشیم به حقوق اقوام و سیاستهای ملی‌گرایانه ایران و کشورهای همسایه، به‌ویژه ترکیه که به نوعی الگوی ملی‌گرایی ایرانی بود.

جابجایی جمعیتهای قومی

در ترکیه فرایند جابجایی اقوام و اخراج جمعیتهای ارمنی، یونانی و… و به جای آن دعوت از ترکهای حوزه قفقاز، بالکان، بلغارستان، یونان و دیگر کشورها در پیش گرفته شده بود. اورهان پاموک به خوبی این فرایند را در کتاب «استانبول، خاطرات و شهر» توصیف کرده است. «در ابتدای قرن بیستم کمتر از نصف جمعیت شهر [استانبول] مسلمان بودند و بیشتر ساکنان غیرمسلمان را اعقاب یونانی‌های بیزانسی تشکیل می‌دادند. پاموک در ادامه شرح می‌دهد که دولت چگونه دست گروههای خودسر را باز گذاشت تا همه اقلیت‌ها و یونانی‌ها را غارت کرده و ناچار به ترک این کشور کنند. اما ایران هرگز نه غیرفارس‌ها را از ایران بیرون کرد و نه از فارس‌های کشورهای همسایه‌ای چون افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و… دعوت به عمل آورد.

حمایت از هم‌زبانان در کشورهای دیگر:

در حالی‌که ترکیه همیشه نسبت به ترکهای دیگر کشورها حساسیت نشان داده و از آن ها حمایتهای آشکار می‌کند (حمایت از اویغورهای چین و ترکمنهای سوریه از نمونه‌های اخیر است)، ایران بی‌توجه به فارس‌زبانهای دیگر کشورها بود. برای نمونه در سال ۱۳۱۵ که زبان ملی در افغانستان -که مهد زبان فارسی در دوره پس از اسلام بود- پشتو شد، رضاشاه واکنشی نشان نداد؛ در سال ۱۳۴۳ که نام زبان فارسی در آن کشور به «دَری» تغییر یافت تا بین فارس‌زبانهای دو سوی مرز فاصله بیفتد، محمدرضاشاه واکنشی نشان نداد؛ و پس از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای آسیای میانه که ترکیه به کشورهایی همچون ترکمنستان و آذربایجان یاری رساند تا خط ترکی را جایگزین سیریلیک کنند، ایران برای تغییر خط در تاجیکستان کوششی به عمل نیاورد.

آموزش، ترویج و توسعه زبان ملی:

در حالی‌که دولت ترکیه تلاش زیادی برای گسترش زبان ترکی در پنج قاره دنیا دارد، ایران تلاش چندانی در این زمینه نمی‌کند و تلاشهای مختصرش هم قابل مقایسه با ترکیه نیست. برای نمونه ترکیه از تقریباً همه کشورهای دنیا دانشجو می‌پذیرد که در سال نخست، همه آنها باید ترکی را در حد روان یاد بگیرند. همچنین آموزشگاه‌های زبان ترکی و مدارس ترکی در بسیاری از کشورها فعالیت گسترده‌ای دارند. کافی است بدانیم تلاش ترکیه برای آموزش زبان ترکی در کشورهای فارس‌زبان افغانستان و تاجیکستان بسیار بیشتر از تلاش ایران برای گسترش زبان فارسی در این کشورها است. ترکیه تنها در افغانستان بیش از ۲۰ مدرسه «افغان-ترک» و ۹۰ مدرسه مرتبط به تیکا (آژانس توسعه و همکاری جهان ترک T.I.K.A) دارد که یکی از شروط تحصیل در آنجا، فرا گرفتن زبان ترکی است (در بیش از یکصد و بیست کشور دنیا، مدرسه‌های ترکی وجود دارد).

تکذیب و تأیید دیگر اقوام در کشور:

از آغاز شکل‌گیری جمهوری ترکیه، وجود دیگر اقوام در این سرزمین تکذیب می‌شد. تا آنجا که نگارنده به‌عنوان یک انسان‌شناس می‌داند، حتی تاریخ دانش انسان‌شناسی در ترکیه تا دهه ۱۹۸۰ تحت فشار جریانی بود که تلاش می‌کرد با تمرکز بر مطالعه اقوام ترک ساکن ترکیه (همچون یوروکها، ترکمنها، تخته‌چی‌ها و…)، هویت «اقوام دیگر» ساکن این کشور (همچون کردها، یونانی‌ها، لازها و…) را یا به‌طور کلی نفی کند و یا در پی اثبات این باشد که آنها هم اصالتاً ترک هستند. برای نمونه پس از برپایی نظام جمهوری در این کشور، مظاهر هویت کردی همچون زبان و پوشش ممنوع اعلام شد که منجر به سلسله شورشهای کردها از ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۹ گردید و این کشور برای سالها، کردها را «ترک کوهی» می‌خواند.

ازبکستان هم تاجیک(فارس)های این کشور را (به‌ویژه در شهرهایی چون سمرقند و بخارا) برای سالها ازبک می‌خواند و به آن ها برای قید قومیت ازبک در شناسنامه‌هایشان فشار می آورد. اما ایران هویت اقوام مختلف این سرزمین را تکذیب نکرده و برعکس، در ادبیات رسمی و غیررسمی به آن اشاره دارد.

فشارهای آشکار برای تغییر زبان:

در ترکیه فشارهای اجتماعی برای ترکی حرف زدن کردها، یونانی‌ها (تا پیش از اخراج) و دیگر اقوام انجام می گرفت. برای نمونه در سده بیستم در استانبول که تا حدود پنج سده پیش مرکز بیزانس بود، به قول پاموک با هشدارهای گاهگاهی «ترکی صحبت کنید» یونانی‌ها را می‌ترساندند و در شهرهای سمرقند و بخارا که در درازای تاریخ جزو پایگاه‌های اصلی زبان و ادب فارسی بوده و به زورِ حکومت شوروی از تاجیکستان جدا و به ازبکستان ملحق شدند، سخن گفتن به زبان فارسی که زبان مردمان آنجا بود، مستحق جریمه مادی می‌شد. اما در ایران کسی را به خاطر سخن گفتن به زبان مادری‌اش تحت فشار قرار نداده و نمی‌دهند.

اگرچه در ایران زبانهای دیگر نفی نمی‌شود، اما تاکنون تلاش منسجمی برای حمایت از آنها نیز نشده بود و این، علیرغم اشاره اصل ۱۵ قانون اساسی است که در آن آمده است: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است». هرچند با آغاز آموزش زبان کردی در برخی شهرهای کردنشین و افتتاح رشته زبان و ادبیات کردی در دانشگاه کردستان، نشانه‌هایی از شکسته شدن این طلسم دیده می‌شود که امیدواریم به زودی شامل حال زبان ترکی آذری نیز بشود.

تغییر نام کشورها:

از همه مهمتر اینکه، آتاترک در حالی نام سرزمین تحت حکومتش را به ترکیه (برگرفته از نام قوم ترک) تغییر داد که روزگاری محل امپراتوری «روم شرقی» بود و پس از استقرار ترکان و به دست گرفتن قدرت، سرزمینهای عثمانی نامیده شده بود و همچنان جمعیت بسیار زیادی از کردها، یونانی‌ها، ارمنی‌ها و… را در دل خود داشت. اما ایران که بیش از دو هزار و پانصد سال در دنیا به نام «پرشیا» شناخته می‌شود، به دستور رضاشاه به «ایران» (که از دوره ساسانی و به‌ویژه سلجوقی کاربرد داخلی یافت) تغییر یافت تا صرفاً به نام یک قوم نباشد.

تقدس قومی

در حالی‌که در ماده ۳۰۱ قانون کیفری ترکیه هرگونه توهین به روح ترک‌بودن را جرم و مستحق مجازات می‌دانند و هر نوع انتقادی به زبان، تاریخ یا بزرگان ترک با واکنش تند دولت و مردم روبرو می‌شود، در ایران نه تنها انتقاد از زبان فارسی و فارس‌زبانان آزاد است، بلکه کتابهایی زیر نظر دولت منتشر می‌شود که از نامهای دیگر در مقابل نام تاریخی «خلیج‌فارس» دفاع کرده است و برخی مدعی‌اند سیاست فرهنگی فعلی ایران (که دین را در تقابل با تاریخ باستان می‌بیند) از برخی انتقادها به فرهنگ ایران باستان حمایت می‌کند. هر کدام از این موارد اگر در ترکیه رخ می‌داد، مصداق زیر پا گذاشتن همان ماده ۳۰۱ قانون کیفری بود و با مجازات روبرو می‌شد.

همچنین در حالی‌که در ایران نمایندگان در «پیشگاه ملت ایران» سوگند یاد می‌کنند، در ترکیه باید بدون توجه به حضور تاریخی اقوام دیگر، در «پیشگاه ملت ترک» (و نه ملت ترکیه) سوگند بخورند و چنانچه نماینده‌ای (برای نمونه از کردها) در برابر ملت ترکیه سوگند بخورد، اعتبارنامه‌اش را نمی‌پذیرند (همچون لیلا زانا که سوگندنامه‌اش ابطال شد).

فرجام سخن:

بیان چنین موارد تطبیقی‌ای بین ایران و ترکیه می‌تواند بسیار مفصل‌تر از موارد یادشده در بالا باشد که نیازی به اشاره به همه‌شان نیست. هدف بیش از آنکه نقد و داوری این سیاستها باشد، مقایسه تساهل و تسامح قومی و زبانی در ایران با ترکیه بود. اینها به معنای نادیده گرفتن پیشرفتهای ترکیه در دیگر زمینه‌ها (همچون توسعه اقتصادی، دموکراسی و سیاسی، اقتصادی، شهرسازی، گردشگری) نیست و نیازی به بازگویی ندارد که در بسیاری از موارد، ترکیه جلوتر از ایران است. در سالهای اخیر همچنین دولت اردوغان تلاش دارد تا کمی از شدت نگاههای قوم‌گرایانه در کشور کاسته و به جای آن وزنه دینی-مذهبی را سنگین‌تر کند. از همین رو است که برای نمونه به کردها اجازه برگزاری جشن نوروز، داشتن برنامه‌های رادیو تلویزیونی ۲۴ ساعته و… را داده است.

http://www.bbc.com/persian   منبع

 

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert